دل تنگ و دست تنگ و جهان تنگ و کار تنگ از چهار سو گرفته مرا روزگار تنگ
صبح بهانه است برای بیداری، چشمانم دلشان تنگ تو میشود... ️️️
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود، دائم برای تو...
دیگر برایم کاملا روشن بود که بخش عمده بدبختی انسان به نادرستی راهش بستگی دارد. اگر هنگام راه رفتن کفش آدم خیلی تنگ یا گشاد باشد، پس از طی چند کیلومتر، زمین و زمان را به باد فحش و ناسزا میگیرد ! اما آنچه از درکش عاجز بودم این بود...
گاهی چقدر آدم دلش برای یک خیال راحت تنگ میشود ...
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم! برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند
شاید هم جنس دل من,,, مرغوب نیست ,,, که آنقدر زود به زود برایت تنگ میشود!!!
من چه ساده ام که گمان میکردم اگر نباشم دلی برایم تنگ میشود اما حقیقت این است که اگر نباشم فقط نیستم همین.
سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم تُرا هر قدر افشرده ای دل را ، بیفشارم تُرا
عرصه ی سخن ، بس تنگ است، عرصه ی معنی فراخ است، از سخن ، پیش تر آ، تا فراخی بینی و عرصه بینی.
چه گناهی؟ ﻣﺮﺍ تنگ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ ... ﺗﻦِ تو ، ﻋﯿﻦِ بهشت ﺍﺳﺖ جهنم ﺑﺎ ﻣن
خوابم نمی برد نه که خسته نباشم نه که دلم برای کسی تنگ شده نه بعد از ظهر را زیاد خوابیدم!
ناله را هر چند می خواهم که پنهان بر کشم سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن
روزی که جهان دیگر چیز تازه ای برایت نداشته باشد تازه دلت... برای مادرت تنگ می شود
زندگی باید کرد گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ
زیر باران دلم آب می رود تنگ تر می شود
دلت برای یکی چنان تنگ می شود بیاید و سفت هم بغلش کنی باز هم / دلتنگی!
روزی می آید که دلت برایم تنگ خواهد شد/ روزی متوجه جای خالی ام در دنیایت خواهی شد / درست همان روزی که من در دست نیافتنی ترین نقطه از زندگی ات ایستاده ام!
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است من فرو ریختم اما دل تو تنگ نشد
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها دلم تنگ است