سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریمکنار هم بنشینیمو بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی هایلدایتان رویاییروزهایتان پر فروغشبهایتان ستاره باران . . ....
مهر و ماه من ، از روزی که با هم دیگه رابطمون و شروع کردیم واسه شب تولدت برنامه ریزی کرده بودمدلم میخواست امشب کنارت باشم و کاری کنم بهترین تولد زندگیت بشهولی حیف که خیلی چیزا از عهده ی من خارجه و دست من نیستالان ما کیلومتر ها از هم دوریمولی قلبمون و احساسمون خیلی خیلی به هم نزدیکهمن برای اینکه با تو ازدواج کنم هر کاری میکنماز هر سدی رد میشمفقط تو پشتم باش بیا با هم رد کنیم مشکلات وبیا شروع کنیم زندگیمون روبیا با هم این زندگی رو ...
شکسته سد چشم هایمبگذار انگشت وفایت را که این شناسنامهپتروسی فداکار می خواهد...