شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
خسته حالم از فقر میان دستانی که زل می زد به تکه نانی بر دهان مرغکی خسته از سفر مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا...
شب چه زیبا شبی ستپرسه زدن زیر چتر بوسه هایی که باران از چشمان تو آواز سر می دهدشبگردی باد بی قرار را-مهدی ابراهیم پورعزیزی نجوا-شعرسپکو...