پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو ستاره ای ✨در شب رنج عشقیمیان این دنیای خاموش........✨.... فیروزه سمیعی...
تو اگر کلمه بودی بی پایانی از عشق بودی در هر لحظه ای که به لب می آوری آواز قلبم را به سکوت می آمیزی با هر حرفی که به زبان می آوری جهانم را از نو می آفرینی و من در هر خطی از تو به بوسه ای از ابدیت دست می یابم....❤️........فیروزه سمیعی...
« نیویورک»درد به استخوان رسیده ؟!نه؟ می خندم ! از ته گلوی بسته ام با زهرِ لبخندم رو به رو! مثل نیویورکی که نیامدم... مثل تهران که هرگز ترک نکردم...ناخوشیمزه ی هر روز استمی بلعمش مثل قرص تلخی که اجباری ست بخند! بخند تا سرت بترکدتا دنیا زیر پایت لیز بخورد چه فرقی می کند؟ هر جای دنیا که باشی روزی خواهی مُردمن امّا، هنوز سرپا مثل ساختمانی در حال فروپاشی که سقوطش را کسی نمی بیند........
🍂شکوفه های تازه بر درخت گیلاسبا بادی سبکرقصیدند، چرخیدندو از عشق زمین، بوسه گرفتند...🍂... فیروزه سمیعی خون سرد تاریخبر کاغذهای پوسیدهشعله می کشدمی دمد آتشی از خاطرهچهار🍂سایه های بلند شبپناه آورده اندبه سینه ی مهتابپنج🍂ستاره ای تنهادر دل آسمان تاریکدر جستجوی یک بوسه ی مهتابیپایان ناپذیر... فیروزه سمیعی...