متن شوریدگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شوریدگی
به چشمِ تو سپردم دل و جان و جهان
که بیتو نماندست مرا هیچ نشان
غزل چو رسید آخر و شد فدای تو
به جامِ تو نوشم همه عمر و زمان
به جانم آتشی افکندی و در شعرم صدا کردی
جهان را با نگاهت باز هم شیدا، رها کردی
«غمِ شیرین»
چه خوش است این غمِ پنهان، که به جانم تو نهادی
که به هر آه، به هر اشک، نفس تازه دادی
نه به شادی، نه به خواب و نه خیالِ گذرا
که به رویای تو، ای عشق، جهان تازه دادی
به نگاهت همه سبزی، به نفسها همه نور...
سوگند به لحظه دیدارت
که انگار منی در من زاده شد