متن صیدنظرلطفی

آفتاب
بهانه است
هرصبح
اتفاق تازه ای می افتد
مثلا دوست داشتن تو

باز به خوابم بیا
کسی چه می داند

تو رفته ای


صیدنظرلطفی (صابر)

تورا نمی بیند
چشم

پشت کدام شعر
پنهان شده ای؟

نیامدی
بهار به سر رسید
دل از دوریت
تیر  می کشد

صیدنظرلطفی (صابر)

پر از اشکم
بی تو
جهانم را
آب می برد



صیدنظرلطفی(صابر)

کمی شعر بگو
غزل بخوان
موسیقی بنواز

دردها
بافریاد
التیام نمی یابد

سراغت را
از بهار گرفتم

صد اردی،بهشت
به پیشواز آمد

به هرزبانی گویاست
تفسیر نمی خواهد
آیه ایه ی دوست داشتنت

صیدنظرلطفی(صابر)

بی تو
تنهایی م قد می کشد
دست نمی رسد
به آرزوهام
کاش شعرهایت
نردبانم شوند


صیدنظرلطفے

اردی بهشت 
که هیچ
در تقویم چشمانت
هزار بهار می بینم


صیدنظرلطفے(صابر)

شکست قایقم
بی سرنشین

پارو می زنم

در اقیانوس ارزوها




صیدنظرلطفی (صابر)

بی تو
آرام  جان
شبی
به صبح نمی رسد


صیدنظرلطفے (صابر)

زودتر ازهمه
راهی می شود دل 
وقت رفتنت

صیدنظرلطفے (صابر)

باتو
بهارسبزتر شد
ایستگاه بعدی

اردی بهشت

چهارشنبه که هیچ
سال هم
بی تو
سوری ندارد

صیدنظرلطفے

یاتو محبوب شده ای!
یامن الزایمر گرفته ام
همه را
تو صدا می زنم

صیدنظرلطفی(صابر)

سخن از رفتن
که می کنی

زودتر ازهمه
دل راهی می شود

صیدنظرلطفی (صابر)

صبح یعنی
بخند
من غرق چشمانت می شوم


-صیدنظرلطفے (صابر)

برای از تو گفتن
دل به دریا زده ام
طوفان ،شد

ویرانه ای بیش،نیست
این دل ما
ازوقتی
تو رفته ای!

صیدنظرلطفی(صابر)

ضریح
که دستان تو باشد
مستجابند
همه ی دعاهایم

صیدنظرلطفی(صابر)

کوه بهانه است
پژواک دوست داشتن
صدای توست

غم به ریال
لبخند،به دلار
عجب آشفته بازاری ست
این روزها

به امید آمدنت
نفس می کشیم

دور ازتو
ویترین این سال
چهار فصلش دلتنگی ست


صیدنظرلطفے(صابر)