غروب بود و من و تو غریب ، وقت وداع صدای هق هق من بود و گریه کردن تو
آن باد که آغشته به بوی نفس توست از کوچه ی ما کاش گذر داشته باشد...
فرشی به زیر ِپای تو از سبزه زار بود من بودم و تو بودی و فصل ِبهار بود افتاده بود، ماه در آغوش جویبار خیره، نگاه ما به دل جویبار بود زلفت نمی گذاشت ببینم تو را درست ! من تازه کار بودم و او کهنه کار بود از من...