هاروکی موراکامی: تماشای اقیانوس باعث میشه دلم برای مردم تنگ بشه، معاشرت با مردم هم دلم رو تنگ اقیانوس میکنه...
هاروکی موراکامی : پشت زیباترین لبخند بیشترین رازها نهفته زیباترین چشم بیشترین اشک ها را ریخته و مهربان ترین قلب بیشترین دردها را کشیده است...
هاروکی موراکامی: وقتی طوفان تمام شد، یادت نمی آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقیقت مطمئن نیستی، که طوفان واقعاً تمام شده باشد. اما یک چیز مسلم است: وقتی از طوفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی، که قدم به درون طوفان گذاشت…
هاروکی موراکامی : همیشه تعداد افرادی که همه چیز را در دنیا بدتر می کنند ، بیشتر از انسان هایی است که کمک می کنند
تمام چیزهای دور و برمان در حال انفجار است، امّا هنوز کسانی هستند که به یک قفل شکسته اهمیت میدهند و دیگرانی که از سر وظیفه شناسی سعی در تعمیر آن دارند. شاید درست هم این طور باشد. شاید کار کردنِ وظیفه شناسانه و صادقانه برای همین چیزهای کوچک، راهی...
اگر روزی چشم هایت را باز کردی و خودت را وسط یک کوره دیدی نترس و سعی کن از آن پخته خارج شوی، چرا که "سوختن" را همه بلدند
هاروکی موراکامی: هیچ وقت یکی را با تمام وجودت دوست نداشته باش، یک تکه از خودت را نگهدار برای روزهایی که هیچ کس را به جز خودت نداری...!
هاروکی موراکامی: زندگی کردن با حسادت خیلی سخته ! مثل این میمونه که جهنم کوچیکت رو هی با خودت این طرف و اون طرف ببری !
می توانی روی خاطره ها سرپوش بگذاری، یا چه می دانم، سرکوب شان کنی، ولی نمی توانی تاریخی را که این خاطرات را شکل داده پاک کنی. هر چی باشد، این یادت بماند. تاریخ را نه می شود پاک کرد نه عوض. مثل این است که بخواهی خودت را نابود...
چه خوب که آدم شخص دلخواهش را پیدا کند، اما اینکه آدم توسط شخص دلخواهش پیدا بشود معجزه است، معجزه ای دلنشین...
کافکا: بیرون چه میبینی؟ از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه کرد درختها آسمان و قدری ابر را میبینم و چند پرنده روی شاخه های درخت... هیچ چیز غیر عادی نیست درسته؟ درسته ولی اگر میدونستی فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینی همه چیز ناگهان در نظرت...
هنگامی که از یک سن خاص گذشتید زندگی چیزی بیشتر از فرآیند از دست دادنِ مداوم نخواهد شد
هاروکی موراکامی: زندگی مانند دوچرخه است باید برای حفظ تعادل زندگی همیشه در حرکت باشی.
اگر فقط کتاب هایی را بخوانی که بقیه می خوانند تنها می توانی به چیزهایی فکر کنی که همه فکر می کنند هاروکی موراکامی چوب نروژی
هاروکی موراکامی: وقتی چیزی مرا رنج می داد، در مورد آن با هیچ کس حرفی نمی زدم. خودم در موردش فکر می کردم، به نتیجه می رسیدم و به تنهایی عمل می کردم. نه اینکه واقعا احساس تنهایی بکنم... بلکه فکر می کردم که انسان ها، در آخر، باید خودشان،...
هاروکی موراکامی: خاطرات خیلی عجیب هستند ،گاهی اوقات می خندیم به روزهایی که گریه می کردیم، و گاهی گریه می کنیم به یاد روزهایی که می خندیدیم...
او یک ناظر دقیق ، یک کاربر دقیق زبان ، تیز زبان و بامزه بود. او می توانست احساسات شما را برانگیزد. بله ، واقعاً ، این همان چیزی است که او در آن مهارت داشت - برانگیختن احساسات مردم و او می دانست که این قدرت را دارد ......
مرگ متضاد زندگی نیست، بلکه بخشی از آن است.
من بیش از 20 سال است که هر سال یک ماراتن کامل اجرا می کنم و رکوردم بدتر می شود. پیرتر شدن ، بدتر شدن طبیعی است
جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی ندارد، نبودنت را انتخاب کن! این گونه به بودنت احترام گذاشته ای!
هاروکی موراکامی : برای هر کسی یه اسم تو زندگیش هست که تا ابد هر جایی اونو بشنوه ناخودآگاه برمیگرده به همون سمت ، حالا یا از روی ذوق یا از روی حسرت یا از روی نفرت کافکا در کرانه
هاروکی موراکامی می خواهم یادِ من باشی اگر تو یاد من باشی ، دیگر عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند..
سکوت چیزی است که می توانی بشنوی.
هاروکی موراکامی : می خواهم یادِ من باشی اگر تو یاد من باشی ، دیگر عین خیالم نیست که همه فراموشم کنند !