و چه عطری... بهتر از رایحه ی ناب تنت... که به صبحِ دل من... ناب ترین ناب شدی... ️️️
اگر سهم من از چشمت اسارت بردن دل بود من این حبس و اسیری را به صد جان آرزو کردم.....
اى که از صبح بهار نیز دل انگیزترى شاخه ى نسترنى پیچک آغوش منى صبح آغاز شد و چشم دلم منتظرت پلک بگشاى که آغاز من و جااااان منى...! ️️️
آغوش تو...️ تکرار کند گرمی خرداد!
صبح یعنی تو در دنج ترین جای دلم حک باشی..! ️️️
خوشا ! آن لحظهٔ ناب دم صبح️ که با لب بوسه ات گردد هوایی... ️️️
هر کس به صبح به جانان خود کند سلام ای دلبرک و شمس بی مثال من صبحت بخیر...
و بهارم... به همین نزدیکی ست تو اگر ...️ گرمی این دل باشی!
ای خوش آن سر که به شب تکیه گهش شانه ی توست️ ️️️
ساز ناکوک دلم باز تمنای تو کرد..
آنکه بر لوحِ دلم نقش ابد بست تویی..
تفسیر صبح بر من نگار در تو باشد تابیدن و طلوعت روشن کند جهانم
صبح را با نگه ناب تُ بیدار شدن یعنی عشق
غمناک ترین حالت یک صبح همین است من باشم و یک پنجره و چشم به کوچه
قیامتی است به دل از نبودنت در صبح...
ٺو همان عطرگل یاس نسیم سحری که اگر صبح نباشی نفسی در من نیسٺ
بودنت هر دم مرا جانی ببخشد بی دریغ ! آیه یِ نابِ تمام زندگی از عمق جان میخواهمت
من که بیمارِ هوای تو و چشمان توام قصد درمانم اگر داری ؛ دوایی لطفاً...!
من که بیمارِ هوای تو و چشمان توام قصد درمانم اگر داری ؛ دوایی لطفاً...!️
بگذار صبح را در چشم تو من معنا کنم ای که هر صبحم هزاران مثنوی باشد برای وصف تو
تقدیر چنین بوده که در دامن این خاک گل بوته ی احساس دلم با تو شود ناب...
تو همان عطرگل یاس و نسیم سحری که اگر صبح نباشی نفسی در من نیست ...! ️️️
آرام نمیخواهم،در جان تو آرامم...