وقت رفتن ، گل خنده را از یاد بردی ، شاید تخم کینه و حسد به بار نشسته بود. حجت اله حبیبی
- پس کی وقتِ رفتن فراخواهد رسید؟ من خسته ام خسته از آینه، از آدمی، از آسمان!
وقت رفتن چشم در چشم عزیزانت بدوز فک کن با خود که شاید این نگاه آخریست
وقتِ رفتن است/ بقچهایاز خاطره/ برایم ببند
وقت رفتن است بایدرفت بااستخوان ها باگوشت ها بایدرفت وقت رفتن که می شود ازشانه هایم می توان به آسمان رفت بایک نفس عمیق می توان هوارفت این راه را درازیاکوتاه بایدرفت وقت رفتن است حشره (وسوسه)افتاده به جانم