که هر کس می بَرد نام ِتو من بیدار می گردم...
پُر گشت دل از راز نهانی که مرا هست...
مائیم و تو ای جان که جِگر گوشه مایی... ️
بدارم وفای تو تا زنده ام...
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم...
ما به یک دیده زِ صدجا نگرانیم تو را...
همی جویم تورا هر جا ،کجایی؟
تَنِ من قایق لنگر زده در طوفان است ...
سود بازار محبت همه آه سرد است...
عمر، آن بهتر که در پای نگار آخر شود... کشمیری
کسادی را به خود خوش کن، به قیمت چون گران باشی... کاشانی
من نه آنم که به جور از تو بنالم..!
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او...
چون تو را از دلِ من نیست خبر هیچ مگوی...
با سنگدلان یار مشو ، می شکنندت ...
زندگی، بی تو پُر از غم شدنش حتمی بود... صباغ نو
یاد او می دمدم جان به رگ و پوست هنوز...
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست ...
شِکوه در مشرب ما سوخته جانان کفر است ...
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس...
طومار صبر من به نهایت رسیده است...
جانا دلم ببردی در قعرِ جان نشستی..️
فراق از عمر من می کاهد ای نامهربان ! رحمی
کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست...