می تراود حسرت آغوش از آغوش ما
همه سر خوش از وصالت/ من و حسرت خیالت همه را شراب دادی و مرا سراب دادی
در دلم حسرت دیدار تو را کاشته ام
هر چند بشکسته ای دلم از حسرت پیمانه ای اما دل بشکسته ام نشکست پیمان تو را
آخر از حسرت دیدار تو من میمیرم
هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه ای اما دل بشکسته ام ، نشکست پیمان تو را
آرزو میکنم حسرت دیدن و داشتن اونی که دوسش دارین به دلتون نمونه