جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
هیچ چیز به اندازه ی یک کوه شبیه پدر نیست...
برام هیچ حسی شبیه تو نیست...
شبیه برگِ جدا از درخت بر کفِ باغنه وصل حال مرا خوب می کند نه فراق...
درون آینه غیر از خودت چه مى بینى ؟تو هم شبیه منى هیچکس کنارت نیست...
شبیه سرزمینی که یکی در آن به پا خیزدیکی در من شبیه تو خیال کودتا دارد...
هیچ چیز به اندازه یک کوهشبیه پدر نیست...
مثل یک شعر مرا تنگ در آغوش بگیرکه هوای غزلم سخت شبیه تن توست...
انسانها شبیه هم زندگی نمی کنند یکی زندگی می کندیکی تحمل......
تو شبیه هیچکی نیستی عاشقی و بی حواسیریشه کردی تو وجودم تو یه بیماری خاصی...