یک استکان خالی و یک شعر ناتمام چشمان خیس پنجره در بارشی مدام دستی پر از دهان و دهانی پر از سکوت لب های نیمه باز و نگاهی پر از کلام فریاد های زنگ در از دست رفتگر سطلی پر از شکایت و تهدید و اتهام تصویر خاطرات پراکنده روی...
فاصله برای عاشق همیشه تلخ است، چه ۸۰۰ کیلومتر و چه ۸ متر! این را از چشمان خیس سربازی فهمیدم که از بالای برجک دیده بانی به معشوقه اش می نگریست!!