یک استکان خالی و یک شعر ناتمام
چشمان خیس پنجره در بارشی مدام
دستی پر از دهان و دهانی پر از سکوت
لب های نیمه باز و نگاهی پر از کلام
فریاد های زنگ در از دست رفتگر
سطلی پر از شکایت و تهدید و اتهام
تصویر خاطرات پراکنده روی میز
با بسته های خالی قرص دیازپام
سیگار روشنی که فقط دود می کند
مثل دلی که سوخته در انتظار کام
ZibaMatn.IR