متن کتایون آتاکیشیزاده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کتایون آتاکیشیزاده
به طرز اشتباهی غم انگیز ام.
انگار که غم را قاف نوشته باشم یا انگیز را با ذال.
انگار چشمانم به تر بودن؛
قلبم به تپیدن اندوه؛
و ذهنم به فکرهای آزار دهنده؛
عادت کرده باشد.
انگار خوشی ها مانند یک آبنباتِ شیرین، عمرشان کوتاه است؛
و بعد دهانم، مزه...
شاید آنقدرها هم ترسناک نیست.
شاید فرشته ی مرگ،
روحمان را در آغوش ابدی اش می کشد؛
و پایانی آرامش بخش است؛
برای تشویش های بی انتهای دنیوی مان..!
- کتایون آتاکیشی زاده
چشمانت عطرِ نمِ چاه را دارد؛
نگاهت سرد و مژه هایت خیس.
مشکی، عمیق
اما؛
بی منظره است!
- کتایون آتاکیشی زاده
شاید گریه هم
درمان خوبی باشد.
گریه، آزمایشی با نتیجه ی فوری بدحالی است؛
و در عین حال
می تواند سِرُمِ به تاخیر انداختن غم باد گرفتنمان هم باشد؛
سوپاپ اطمینانی برای دق نکردن؛
و تنظیم میزان اندوه درون قلب!
- کتایون آتاکیشی زاده
همین را کم داشتم!
اینکه کلمات هم،
در نبودنت،
برای روی کاغذ آمدن؛
طاقچه بالا بگذارند!
- کتایون آتاکیشی زاده
برایشان اشک می ریزم؛
برای بغضی که در من دار می زنند.
برای انسان هایی قرار بود دوستشان داشته باشم اما؛
اکنون جلوی دیوار، صف کشیده اند؛
و قرار است گلوله ای افکار پوچشان را به دیوار بپاشد؛
و جنازه شان را از چشمم بی اندازد!
- کتایون آتاکیشی زاده
مگر خوشبختی
همان لبخند غیر قابل کنترلی نیست که چند ثانیه روی صورتت می نشیند؟!
مگر همان عطر چای و هل پیچیده داخل آشپزخانه نیست؟!
لباس راحت و خنکی که بعد از یک روز سخت تحصیلی یا کاری می پوشید؟!
آب خنکی که با پایین رفتن سیب گلویتان را تکان...
ما را اگر از تنبیه نترسانند،
انسان گونه رفتار می کنیم اما؛
آدم نمی شویم!
اگر شکستن قلب و
بهم ریختن روح و روان دیگران
نیازمند پرداخت دیه و غرامت بود؛
تمام زندگی مان را قبل از سی سالگی
از دست داده بودیم!
- کتایون آتاکیشی زاده
اگه همه بگن چشمات سیاهه؛
من می گم چشمات رنگ آسمون شبه!
اگه رنگ لبخندت رو به صورتی شباهت بدن؛
من بهت می گم لبخندت همرنگ شکوفه گیلاسه!
اگه همه روی چاق بودنت توافق داشته باشن؛
من می گم همین که تو بغلم جا می شی خوبه!
اگه هیچ کس...
پلک های خیست را می بوسم؛
مثل گلبرگ باران خورده می مانی :)
- کتایون آتاکیشی زاده
من به گناه بودن این نگا ه ها آگاهم؛
تو به حق الناسِ دزدیدنِ دل،
آگاهی؟!
- کتایون آتاکیشی زاده
می بینی؟!
دلِ تابستان هم به حالِ
مای بدون تو
می سوزد... :)
- کتایون آتاکیشی زاده
هیچ حواست نیست؛
پر و پالت هستم؛
از تو خسته و عاجز تر!
کسی که مولد حرکتت بود
کسی که به عنوان بار شناخته ای..! :)
- کتایون آتاکیشی زاده
شکستم!
من به شکستن عادت دارم.
من به شنیدن صدای ریز و آروم ترک خوردن احساساتم عادت دارم.
به اینکه حواسم نباشه و دوباره خودم رو برای بهت نزدیک شدن به در و دیوار بزنم و اشتباهی پام بره روی خرده های شکسته و دستم موقع جمع کردنشون اون قدر...
می دانم که با وجود مشغله های فراوانی که داری، حواست به روزمرگی هایت هست.
هرچقدر که بی حوصله باشی،
صبحانه خوردن را فراموش نمی کنی.
هرقدر ضیق وقت داشته باشی،
ست کردن لباس هایت را دست کم نمی گیری .
می دانم که مسواک زدن را با وجود خستگی...
هرصبح برای یک مرد غریبه آیت الکرسی می خوانم.
بازدید فضای مجازی اش را چک می کنم؛
مبادا خواب مانده باشد و دیر به سرکار برسد.
هربار عطر خورشت قیمه در خانه می پیچد به یاد همان غریبه می افتم.
یادم مانده است آن غریبه هنگامی که غریبه نبود، چه...
لذتِ بخشش، به ترمیم یک رابطه است؛
نه جدایی دو نفر؛
آن هم هنگامی که حتی برای عذرخواهی
بهانه ای برای دیدار هم نداشته باشند.
- کتایون آتاکیشی زاده
مانند مادری که در نقش فرشته ،
دندان های شیری افتاده ام را
شب ها با هدیه جایگزین می کرد ؛
خدا را باور دارم.
خدایی که در نقش رفیق،
آرامِ جانِ روحِ زخم خورده ام می شود.
- کتایون آتاکیشی زاده
گذشته ام از تمام گذشته ای
که بی تو و یاد تو گذشت...
- کتایون آتاکیشی زاده
لذت بخشش، به ترمیم یک رابطه است؛
نه جدایی دو نفر؛
آن هم هنگامی که حتی برای عذرخواهی
بهانه ای برای دیدار هم نداشته باشند.
- کتایون آتاکیشی زاده
ماه را چه کسی از زمین رنجاند
که این گونه به آغوش تیره و تار آسمان پناه برد؛
آنچنان که تنهایی را
به معشوقه ی میلیاردها آدم بودن،
ترجیح داده است؟!
- کتایون آتاکیشی زاده
دلتنگی چیست؟!
حسی که نشان میدهد،
ده درصد از امید به زندگی شما
بدون شخص مورد نظر باقی مانده است..!
- کتایون آتاکیشی زاده
بدان که هیچ چیز آرامش صدایت را ندارد؛
حتی وقتی داد می زنی.
چیزی مظلومیت نگاهت را ندارد؛
حتی هنگامی که رویت را برمی گردانی و قهر می کنی.
هیچ چیز با مهربانی دستانت برابری نمی کند؛
حتی اگر آنها را از دستانم دریغ کنی.
هیچ کس قادر نیست با...