یک نفس خندید و آتش بر دلم دلدار زد با همان لبخند شیرینش مرا هم دار زد
باید خندید و گریست ، عشق ورزید ، کار کرد ، لذت برد و رنج کشید ... با نوسانی بسیار و کوتاه در تمام طول حیات. این به گمان من هستیِ حقیقیِ انسان است !
گاه باید خندید بر غمی بی پایان لحظه هایت بی غم روزگارت آرام....
به شوخی گفتتم دیگر نمی خواهمت... خندید و رفت! فهمیدم شوخی من حرف دلش بود...
برکه ای گفت به خود / ماه به من خیره شده است ماه خندید که من چشم به خود دوخته ام
با هر کس میشه خندید... ولی!!! فقط در آغوش یک نفر میشه گریه کرد