غمت غلیظ ترین کامست و نخ به نخ دهنم دودست ...
بعد از تو هی سیگار،هی سیگار،هی سیگار تهران پر از دود است،وقتش نیست برگردی؟
هزار دانه ی اسفند ماند بر دستم دو سایه دود شد و سالنامه را بستم
فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی میتونه از دود شهر فرار کنه تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه ، بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه
از قبیله چوبها دود بر خاست آنها به مرگ علامت می دادند
پاییز/ می رقصد/ میانِ برگها/ میز/ پیرشده از دلتنگی/ دو استکان چای/ می ریزم/ یکی برای خودم/ یکی هم برای نبودنت/ خاطره ها/ دود میشود / بر لبانم