شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
همین حد قانع ام گاهی،سلامی حال و احوالیبرایم عاشقی یعنی،،بدانم خوب و خوشحالی...
سهم من با جوجه هایم از جهانت، ذره ای استما به اندک تکه ای از مهربانی قانعیم....
کم و زیاد همین قدر قانعیم ای دوست که نان سفره ی ما نان خودفروشی نیست...
گیج کنندهترین اقدامی که علیه خویش میتوانیم بکنیم این است که بکوشیم قلبمان را به چیزی قانع کنیم که مغزمان میداند یک دروغ بزرگ است !...
برای من که به کم قانعم، همین کافیست که زندگی کنم از ابتدا در آغوشت......
چشم و دل دانی چه خواهند این حوالی؟؟؟بودنت را ،دیدنت را ، قانعم حتی کمی...!...
ز رنگ و بوی جهان قانعم به بی برگیخزان گزیده ام از نوبهار می ترسم...
تمام توسهم من استبه کم قانعم نکن......