تاکِ خانه ی پدری، پیچیده اینجا و آنجا سبز واریسِ ساقِ پاهایم
مرا از یلدا چه نصیب؟ سرخ تر از این که نمی شود لب های نبوسیده
سیبهاى پا درختی، هر پاییز کمى سرخ تر لبهاى رُژ زده ام
بدونِ فال رازم را فاش می کند، سُرخ ترین انار
روز عشاق ، امروز هم سگِ همسایه شاشید بر بوته ی رز
ساقه ی لادن در باد، وصیت نامه می نویسم بدونِ رازهایم
در انتظار کَسی، قاصدک از تار عنکبوت می دهم به نسیم