مشتاق توام با همه جوری و جفایی محبوب منی با همه جرمی و خطایی
سوزهای گاه و بیگاه پاییز مرا به داشتنِ آغوشِ تُ مشتاق تر می کند
سیاست مداران .. جنگ را بر عکس می خوانند که چنین به آن مشتاق اند .
به تو محتاج چنانم که فقیری به درم به تو مشتاق چنانم که غریقی به کنار
دیریست که از رویِ دل آرای تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاقِ حضوریم ...
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد آرزومند نگاری به نگاری برسد