پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هر شب دلم بهانهی تو،هیچ بگذریمامشب دلم دوباره تورا،هیچ شب بخیر...
به کسی که با تو هر شب، همه شوق گفت و گو بودچه رسیده است کامشب، سر گفت و گو ندارد...
غمگینترین زنِ همهیِ قصهها منموقتی که آرزویِ تمامِ تنم توییمردی که زخم میزند و میرود ولیهر شب توییدوباره توییباز هم تویی ......
همان بازی کنم با زُلف و خالت که با مَن میکند هر شب خیالت...
دلم فریاد میخواهدولی در انزوای خویشچه بیآزار با دیوار نجوا میکنمهر شب......