گرگ هم که باشی تنهایی گوسفند ت می کند مهدی علی پور
ساده بودم که دلم را به امانت دادم گرگ بودی که دریدی و رهایش کردی...!
ای بمیرد درد از هر طرف بنویسی اش شبیه گرگ تو را خواهد درید
گوسفندان تمام عمر از گرگ میترسند؛ اما در نهایت این چوپان است که آنها را میخورد. مراقب چوپانهای زندگی باشیم...
بعضی از آدمهای این روزگار این چنین اند: با گرگ بره می خورند با چوپان گریه می کنند
دشتمان گرگ اگر داشت نمینالیدیم... نیمی از گلهی ما را سگ چوپان خورده !
یارو گرگه حامله میشه بز میزاد میگن چرا بز زاییدی میگه دیشب رفتم خونه شنگولو منگول گفتم منم منم مادرتون باباش خونه بود بیشعور جدی گرفت
اینکه توقع داشته باشی زندگی باهات خوب باشه چون تو باهاش خوبی ؛ مثل اینه که توقع داشته باشی یه گرگ تورو نخوره ، چون توام اونو نمیخوری !
ای بمیرد درد از هر طرف بنویسی اش شبیه گرگ تو را خواهد درید !
گرگ شنگول را خورده است گرگ منگول را تکه تکه کرده است بلند شو پسرم ! این قصه برای نخوابیدن است !
اسمش آدم است امّا تو باور نکن..! . . بعضی ازانسانها باکارهاشون روی حیوانات رو هم سفید کردن و گاهی کاری می کنند که از پس هیچ گرگی بر نمی آید..
برّه باشی گرگ روحت میشوند گرگ باشی حسّ تنهایی شکارت میکند.
تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی... هرگز نشوی گرگ بیابان حقیقت