متن بیابان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیابان
شاید که بوی پیرهنت را شنیده است
باد این چنین که سربه بیابان گذاشته ست
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۹/۷
شاید
این کفش
برای تو
باید»
.
مدت هاست
قدم های برهنه ام
حرفِ گرگ ِ بیابان را می پاید
«آرمان پرناک»
فدای تو
آن دسته گلی که برای تو می خزد
و از غم رفتن تو به بیابان خشک می افتد
ببینمت!
تو کجایی که صدای خنده ات
تمام نداهای دلم را می شکافد
هر آنچه دیدم تو بود هر چه شنیدم تو بود
گل در بیابان منم به یاد باران منم
دل از تو خالی نشد خشک از بی آبی نشد
دور از تو بی سامانم پیر از غم هجرانم
روح از تنم خسته شد چون به پرش بسته شد
ای تو روح...
غیر از تکیه بر دیوار دیگر هیچ تکیه گاهی نیست
نشستی گرچه پهلویم ولی از عشق نگاهی نیست
امید زندگانی می شود دور چون تو نزدیکی
محبت های تو چون باد گاهی هست گاهی نیست
تو مثل یک بیابانی من تشنه در پی آبم
ببار ای ابر باران خیز که...
تمام خیابانها را
برای فراموش کردنت قدم زدم.
اما فراموش کردم
تک تک این خیابانها خاطرات توست.
دیگر باید سر به بیابان زد
شاید باد ، همه چیز را با خودش ببرد
یاد تو و فکر من...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)