کسی که جرأت دست زدن به خار را ندارد هرگز نباید آرزوی گل سرخ را داشته باشد
تو رفتی و مانده است حالا کنارم فقط گلی سرخ، یک جایِ خالی، دو فنجانِ چای
عشقبازیمان به وقت گل سرخ هزار سال طول کشیده بود و جدایی به وقت مرگ، تنها ثانیه ای.
زندگی آن رازی است که نهفته است به چشم گل سرخ
دوست داشتنت به پایم می پیچد و من گل سرخی می شوم در هوای تو...
گل سرخی که دهانم ز دهانش بر داشت آنقدَر سخت مکیدم که گلابش کردم
کسى که جرات دست زدن به خار را ندارد ، هرگز نباید آرزوى گل سرخ را داشته باشد ...
هیچ گل سرخی بی خار نیست. ولی خارهای بی گل فراوانند.