پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بسمه تعالیدر حادثه ها ، نخلِ تنومندِ زمانماز هر که خورم سنگ ، بر او میوه فشانمحیف ست در این گلشنِ سر سبز برویم چشم از گل و آلاله چو شبنم نچرانم این بادیه از کاهلی ام خار دمیده ستبا خار که همصحبتی گل نتوانملوحِ دلم از نقشِ تو خالی ست همیشهتا درسی از آن صفحه ی رخسار نخوانماز دُور نیافتد قدحِ بزمِ مکافاتزهری که چشیدن نتوانم ، نچشانمتا خسته دلان را به شَکَر دست نگیرمچون نی دل خود را به نوایی نرسانمپیش و پسِ ...
خار ، خوار نیست، گُل می دهد .حجت اله حبیبی...
بوشوم خارا واوینم گول وناشتهبیدم، گول قدر خو خارا بداشتهمره ا قیمتی گب روشنا بوخودا باغه میان حکمت بکاشتهبرگردان شعر به فارسیرفتم خار را ببرم گل نگذاشتدانستم گل ارزش خار خود را نگاه داشتهبرایم این صحبت ارزشمند روشن شدکه خدا در باغ حکمت کاشته...
خر چه داند فرق گل با خار چیست؟...
شبی از میان دردهایم روییدمگل نشدم خاری شدم در چشم باد...
شمس لنگرودی:از گلی که نچیده ام..عطری به سرانگشتم نیست!خاری در دل است.....
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبتتو در میان گل ها چون گل میان خاری...
کسی که جرأت دست زدن به خار را نداردهرگز نباید آرزوی گل سرخ را داشته باشد...
بیا شرط ببندیمیک سبد تمشکمساوی یک بوسهدستانم زخمیخارها شدتو بردیتو بردی......
گفتم ای دل، نروی؟خار شوی، زار شویبر سرِ آن دار شوی بی بَر و بی بار شوینکند دام نهد؟خام شوی، رام شوی؟نپَری جلد شوی،بی پر و بی بال شوی؟نکند جام دهد؟کام دهد، ازلب خود وام دهد؟در برت ساز زند، رقص کند،کافر و بی عار شوی؟نکند مست شوی؟فارغ از این هست شوی؟بعد آن کور شوی،کر شوی، شاعر و بیمار شوی؟نکُنَد دل نکَنی،دل بکَنَد،بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟برود در بر یار دگری،صبح که بیدار شوی؟؟!...
خار فراوان تشنگی فراوان باتدبیری زیبا خود را بالا کشانده ای گُلِ شیپوری...
کسى که جرات دست زدن به خار را ندارد ، هرگز نباید آرزوى گل سرخ را داشته باشد ......
ما را غم خزان و نشاط بهار نیستآسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم...
آهای خبردار...کوچه های شهر پر ولگردهدل پر درده، شهر پر مرد و پر نامردهآهای خبردار، آهای خبردار باغ داریم تا باغیکی غرق گل یکی پر خارمرد داریم تا مرد...
هیچ گل سرخی بی خار نیست.ولی خارهای بی گل فراوانند....
گل نسبتى ندارد با روى دلفریبتتو در میان گلها چون گل میانِ خاری...
یه روزیه خار باعث میشهاز همه ی گلای سرخبدت بیاد......
عشق اگرباشدتواݧ دارےببخشےیار راعشق اگرباشد..تحمڸ میڪنےصدخارراعشق اگرباشد..دلت پر میڪشد تاخانہ اش ..عشق اگرباشد..سروجاݧ میدهے دلدار را....