زهره دهقانی

به خود پیچیده ام،رویایت را
تا این شب هم به پایان برسد
میرسد،اما به چه سان
فقط خدا می داند...


✍زهره دهقانی

درد می کشد زنی که
دوایش را تنها کلمات رنگ باروت گرفته میدانند
زنی که وحشت و شجاعتش را
تنها با شعرهای عرب زبانش در میان می گذارد
و نمی داند...تا صبح فردا
شهر اینگونه آرام خواهد ماند
یا که مهمانی نا خوانده بر سرش آوار خواهد شد...

تقدیم به...

قسم به تمام چشم های دوخته به در،
بس است دیگر
امشب باید خون ببارد از آسمان...
به جای تمام این موشک ها
برای این روح های سرگردان
میان جسم های خونی و بی جان.


✍زهره دهقانی
[شادی]

حیرانم...
مثل آن ستاره که در گرگ و میش لحظه ای
دل دل می کند برای لحظه ای ماندن یا رفتن...
حیرانم...

[✍زهره دهقانی
شادی]

بیتابم...
مثل ستاره های لحظه ی گرگ و میش
که نه دل رفتن دارند
و نه توان ماندن
بیتابم...

✍زهره دهقانی
(شادی)

من انگاری دلم پر بود
پر از انواع دلتنگی
پر از غم های بی پروا
ولی باز هم می دانستم
مرا رها نمی کند،خدا...❤✨


✍زهره دهقانی
(شادی)

حقه ای در کار نبود.!.
او خندید
و قلبم کبوتری شد،
در میان دستانش.

ماه من...
بیا و بباف گیسوی شب را
و دست نوازشت را بر سر ستارگان بکش
که دل یک دنیا تنگ است برایت...
بیا و نرگس چشمانمان را
به روئت رویت منور کن
که بسی دلتنگیم...

✨💚اللهم عجل الولیک الفرج✨💚

زهره دهقانی
(شادی)

جمعه شماری های ما
تمامی ندارد تا بیایی...

✨💚اللهم عجل الوییک الفرج✨💚

زهره دهقانی
(شادی)

بیتابم...
مثل قاصدک
که با هر موجی از نسیم
گیسوی سپیدش را بر باد می دهد.
📒🖋
زهره دهقانی
(شادی)

و چه خوبست خدا
او که دنیای پر از غم مرا
به تو پیوند زده...
📒🖋
زهره دهقانی
(شادی)

به رسم عادت نه...
به رسم دل باختن های همه روزه ام
دوستت دارم...❤

📒🖋
زهره دهقانی
(شادی)

تو را دیدم از دور...
نگاه مهربانت،
چشمانم را نوازش می کرد
ومن تشنه ی جرعه ای
هم کلام شدن با تو بودم
جرعه ای سیر تماشا کردنت
که ناگاه...
وقت خداحافظی رسید.

آغوش تو
سهم من از این عشق است
سهمی که به من
نخواهد رسید
و حسرتی که تا به ابد
مرا خواهد سوخت...
🖋📒
زهره دهقانی
(شادی)

تو را دوست دارم
وقتی آواز سر می دهی
و با لحن عاشقانه ای
دوستت دارم را تکرار می کنی
زمانی که شرم
لبخندهایمان را می پوشد
زمانی که غرورت را
به عشق می فروشی
تو را دوست دارم
به اندازه ی تمام دوستت دارم هایی که
دلم گفت:
اما...

شعر ها خاموشند
نغمه ها بی آواز
در هوایی که ابرها،
نم نمک می چکانند
اشک هایشان را بر گونه های زمین.
عجیب است
شعر ها خاموشند...
📒🖋
زهره دهقانی
(شادی)