یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
ماه من چهره برافروز که آمد شب عیدعید بر چهره چون ماه تو می باید دیدنوبت سال کهن با غم دیرینه گذشتسال نو با طرب و غلغله شوق دمیدنوروز باستانی، نماد جاودانِه شدن استتجدید یاد جهان دیرین استیادآور خوبی ها و نیکی هاعید نوروز مبارک......
تب دارم در عشق تو ذوب است تنم از بغض تو پر شده گلو و دهنمدر قلب تو می شوم قرنطینه که منآلوده به ویروس < تو را خواستنم >...
پدری دارم از جنس بهار قامتش سرو بلند رحمت و صبر و قرار سخنانش پر پند دیده اش رود روانپدر ای هستی من،تا ابد سبز بمان روزت مبارک پدر عزیزم...
پدر مهربانمحس عجیبی در دست هایت استدست که روی سرم می کشیفکر می کنم سلطان جهانمو همه چیز بر وفق مراد من است.دستان پر مهرت را می بوسم و بسیار دوستت دارمپدر عزیزم روزت مبارک…...
گرچه این شهر هراسان شده از بیماریمن پرستارم و عمریست خطر کرده دلم......
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفتهوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان،نفسها ابر، دلها خسته و غمگین،درختان اسکلتهای بلور آجینزمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،غبار آلوده مهر و ماه،زمستان است...
آرزو کن که آن اتفاق قشنگ بیفتدرویا ببارددختران برقصندقند باشدبوسه باشدخدا بخندد به خاطر ماما که کارى نکرده ایم...
جریان داردرنگینکمانیاز عشقدر رگهایَممرا با هر بارانبه یاد بیاور....
خیابان احساسم زمستانی ستمدارا کن با من ای دوست بهار نزدیک است...
این روزها به هر چه گذشتم کبود بودهر سایه ای که دست تکان داد ،دود بود این روزها ادامه ی نان و پنیر و چای اخبار منفجر شده ی صبح زود بود...
عزیزم اکنون به جای دستانم دو بال طلایی می خواهم تا در زیباترین تاریخ تقویم برای ستاره باران کردن شب تولدتتا اسمان پرواز کنم و به روی ماه بنویسم تولدت مبارک...
*نو ماچ نو تاچ* شعار مقابله با ویروس کرونا در بسیاری از کشورها جا افتاده و به این معنی است افراد نباید با هم دست بدهند و روبوسی کنند.در این شرایط خاص اولویت حفظ سلامت است و مردم باید یاد بگیرند *روبوسی*نکنند،*دست ندهند*،اگر نشانه های *آنفلو آنزا* دارند به پزشک و مراکز درمانی مراجعه کنند،*دستان* خود را همیشه با آب و صابون بشویند و از *ماسک* استفاده کنند.رعایت این موارد بهداشتی برای کودکان،زنان باردار،افراد مسن و کسانی که از بیماری های ریوی رنج م...
گیجم مثل اسفند که معشوقه زمستان است اما همه میخواهند دستش را در دست بهار بگذارند...
بر مناره های مسجد دلم اذان عشقت را آنچنان بلند سر می دهم تا مبادا نماز مهرت در محراب آغوشم قضا شودسپندارمذگان روز عشق ایرانی مبارک...
مادرم ای بهترین روزگار ای که آغوشت مرا باشد قرار هم رفیق خوب من هستی و هم اولین و بهترین آموزگارروز فرخنده و پر میمنت مادر مبارک...
مادر روسری ات را بردارتا ببینم،بر شب موهایت چند زمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیده ام...! ای مهربان ترین روزت مبارک...
مثل آذر ماه کردستان نبودت سرد بودکلبه ی سرد مرا شهریور اهواز کن...
حالم را که میپرسد، خوب میشوم !اگر در حال سوختن در آتشی باشم، آتشم گلستان میشود! اگر در دل نهنگی باشم، نهنگ تفم میکند روی ساحل! اگر در حال بریدن سرم باشند، وحی میشود چاقو را زمین بگذارند و در آغوشم بکشند!حالم را که میپرسد پلاسکوی درونم تبدیل به پالادیوم میشود! خرابههای بمم تبدیل به چهلستون میشود! صدای نکرهام گوگوش میشود ...ذوق میشوم شوق میشوم، بچهی شاد سرکوچه میشوم، بنز میشوم، پنهلوپه کروز میشوم، عزیز میشوم ......
جانِ دل من،ماهِ درخشانِ من در این شبهایِ تاریک، پادشاهِ قلبم، تولدت مبارک...
روز مادرپر از رد پای سنجاقکخورشید زیر برف...
در آزادی ،چه غوغاییست امشب نبردِ پُر تماشاییست امشب لبت پیروزی، استقلال چشمت چه شهرآورد زیباییست امشب...
هر ثانیه که میگذرد چیزی از تو را با خود میبَرَد ؛زمان غارتگر غریبی است!همه چیز را بیاجازه میبَرَدو تنها یک چیز راهمیشه فراموش میکند :حس دوست داشتنِ تو را ......
در آغوش می گیرم/ولنتاین را/کرونا هم باشد...
قرنطینه شد/بوسه/دنیا حیران...
شاد باش!به خاطر سوگندی کهبرای احیای عدالت یاد کردینه یک روز بلکه هزاران سالبگذار آواز شاد بودنتچنان در شهر بپیچدتا رو سیاه شوندآنان که غمگین دیدنت راشرط بسته اند.هفتم اسفند روز وکیل و سالروز استقلال کانون وکلا مبارک باد...
زمین، عروس شد و آسمان به حرف آمدچه شادباشی از این خوبتر که برف آمد...
بعلت گرانی، برای انجام آزمایش و تست میتونی زیر درخت ادرار کنی اگر مورچه جمع شد دیابت داری اگر پشه جمع شد عفونت داری اگر بوی کباب بلند شد کلسترول داریو اگر یادت رفت زیپت رو بالا بکشی آلزایمر داری...
ما از عروسک کمتریم.آنها مُرده بودندو زندگی می کردند؛ما زندگی می کنیمو مُرده ایم...
همه ی لحظات و ابعاد زندگی حضرت زهرا ممتاز و ویژه بود،چه از نظر عبادت و عرفان و چه از نظر اخلاق و اطاعت و چه از منظر مبارزه،ایشان ویژه بودند.بانویی که شب های جمعه تا صبح به عبادت می پردازد و برای دیگران دعا می کند و زمانی که با سوال حضرت مجتبی(ع)مواجه میشود،پاسخ می فرماید:*الجار ثم الدار*ایشان برای امیرالمومنین فداکاری کرد و در این راه قربانی ولایت شد.ما در جهان بانویی با این همه ویژگی سراغ نداریم،کسی که از نظر پدر ویژه است،از نظر مادر ویژه است،از...
رویای حضورت را به جهانی نمی فروشمتو شیرین ترین داستان برایگذران شبهای بلند زمستانی...
پنج شنبه، دلبرانه ترین روزِ خداست .از همان اولش انگار پر است از خبرهای خوب ...شبیه دخترکِ فال فروشی که توی کوله اش پر است از شعرهای زیبا و فال های خوش ،هر کدام را که برداری ، فرقی ندارد ؛همه اش خیر است ...پنج شنبه ؛باید پنجره را باز کرد، چشم ها را بست و نفس کشید ،باید نفس کشید فراغتِ پایانِ هفته را ......
چهاردهم فوریه،روز ولنتاین تنها یک بهانه است که عشق را جشن بگیریم.ولی من هر روز عاشقتم.ولنتاین مبارک ای بهانه ی زیبای زندگی و بهانه ی همیشگیتکرار دوستت دارم هایم....
دلیل ترس تنها این است که تو با جریان زندگی ،زندگی نمی کنیبلکه در ذهن ات زندگی میکنیترس تو همواره از این است که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.این یعنی ترس تو همیشه از چیزهایی است که وجود ندارد!......
کاشکی محکوماغوشت شومشاید که توباورت گرددکه من زندانیچشم توام .......
پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداختزمان بر مغز و پوست کهنگی میتازد امروزچه کم داریم من و تو از درخت و سنگ بی مغز زمین ای دوست بنگر، بنگر زمین هم پوست میاندازد امروزپلاس کهنه اندیشه را دور باید انداختزمستان هرچه بود تاریک و طولانیدل ما هرچه شد سرد و زمستانی زمین اما به دور از کینه ی بهمننشسته با گل و خورشید به مهمانیزمین اما به دور از کینه ی بهمن نشسته با گل و خورشید به مهمانی......
باید این سردرد را بهتر کندفکرِ لبخندِ تو در آغوشِ من...
به شادی مردم اعتماد مکن برفتا میباری نعمتیچون بنشینی به لعنتشان دچاری....
همیشه سکوت نشانه ی تایید حرفِ طرف مقابل نیست،گاهی نشانه ی قطع امید از سطح شعور اوست....
زمستانیک تو میخواهدیک تو که دستانش را بشودبی هیچ دلهرهای گرفتیک تو که بشوداین خیابانهای یخ زده راگرم قدم زد...
سرمای تنهایی به از گرمای دست ناکسان...
از سرم آب گذشته ست مهم نیست اگر غم دنیای شما نیز شود مال دلم...
من اینجا ریشه در خاکم.من اینجا عاشقِ این خاکِ اگر آلوده یا پاکم.من اینجا تا نفس باقی ست می مانم.من از اینجا چه می خواهم، نمی دانم!امیدِ روشنایی گر چه در این تیره گی ها نیست،من اینجا باز در این دشتِ خشکِ تشنه می رانم.من اینجا روزی آخر از دل این خاک، با دستِ تهیگل بر می افشانم.من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه، چون خورشید.سرود فتح می خوانم...
کاش میدونستی این مردم چقدر بی پناهندتا کمی منصف تر میباریدی...آهسته ببار باران!اینجا هیچ چیز سر جای خودش نیستکه یا غرق سیلاب می شویمیا لب هایمان از تشنگی ترک بر میدارد......
کوه من گریه نمیکرد و نمیدانستم کوه ها اشک ندارند،فرو میریزند...
کم کم یاد خواهی گرفت عشق تکیه کردن نیست ، و رفاقت هم معنی اطمینانِ خاطر نیست و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند ...کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری ! باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد ...کم کم یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی که محکم باشی پای هر خداحافظی ، یاد میگیری که خیلی میارزی ......
آسمان دلت که گرفتباران میشوم برایتروى گونه هایت جا خوش میکنماشکهایت راقطره قطره همراه میشومتا کنارِ انحناى لبهایتبوسهبارانبوسه بارانت میکنم ...!!!...
دانی که چرا دار مکافات شدیم؟ ناکرده گنه، چنین مجازات شدیم؟ کُشتیم خرد، دار زدیم دانش را دربند و اسیر صد خرافات شدیم!...
پایان تقدیر انار سفیر خون تابوت دانه های زنده به گور یلدا اما پایان تقدیر پسته ی خندان هم خواهد بود....
مردم شهر خفته اند، و رفته گری پیر زیر نور مهتاب آرام آرامفاصله ی طبقات را جارو می کند!...
دنیای بی او نه چشم لازم دارد نه پنجره...