زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

میخواهم به تو بازگردم
همچون خاطرات بیماری که حافظه اش بهبود می یابد.
همچون سرزمینی که از اِشغال شورشیان خارج می شود.
شبیه اسیری که حکم برگشت به وطنش می آید.
می خواهم به تو بازگردم
حبس شوم میان بازوانت
موسیقی بیکلامِ احساس، فضا را پرکند.
گیسوانِ بلندِ لَختم را همچون قاصدک در دستان تو رها کنم.
میخواهم تو را در آغوش بگیرم
همچون مادری که فرزندش را پس از سالها چشم انتظاری میبیند.
عطر تنت را استشمام کنم.
انگشتانت را لمس کنم.
مستعمره ی قافله ی عشق تو باشم.
قلبم مدتهاست
به دست راهزنانِ عشق تو به تاراج رفته است.
می خواهم به تو بازگردم
اما دلهره وجودم را احاطه کرده است
میترسم مرا به خاطر نیاوری
بگویی: غریبه شبیه به هیچ یک از خاطرات من نیستی.
بازگردم و تو آنگونه نباشی که روزی جانم را
فدای صدای خنده هایت میکردم.
دیگر محال است عشق میان ما
نقل قول عاشقان شهر شود و
رخنه کنیم میان قلب های ویرانشان..

محال است دگر بار اسطوره ی تاریخِ عشق شویم و به نیکی از ما یاد کنند.
اینبار
مَثَل عشق ما
به مو رسید و پاره شد
و حرارت دستانم تهی مانده است از قفل انگشتانت...
اکنون
زنِ عاشقی هستم که بر خلاف میلِ قلبم
دردهای سینه ام را میان
لبخندهای خاکستری شهر
و لابلای مشتی کلمه که همچون پیچک بر قلب و جانم می پیچند؛ پنهان کرده ام!
می خواهم به تو بازگردم
اما شاعری دوره گرد شده ام
که در کافه های شهر به دنبال تو می گردد.❤️
✍️هدی احمدی
دلنوشته های هدی
ZibaMatn.IR

دلنوشته های هُدی ارسال شده توسط
دلنوشته های هُدی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن