زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

ناامیدی کلید ندارد که در خانه ات را بگشاید
پا ندارد که به دنبالت بدود
دست ندارد که گریبانت را بچسبد
چشم ندارد که تماشایت کند
دهان ندارد که صدایت بزند...
ناامیدی گاهی کلمه ای ست
که در میان نامه ای به دستت می رسد
یا که سکوتی ست حاکم بر خانه و
بعد از چند بار زنگ زدن،
کسی در را بر رویت نگشاید...
یا که شاید خورشید باشد و
وقتی در بهارخواب خوابیده ای
بر سر و رویت بتابد و بیدارت کند و
ببینی که خانه ات سوت و کور است،
نه عطر چای تازه دمی در هوای پخش است
و نه گنجشکی در حیاط پر می زند
و نه دخترکی یک قل دو قل می کند
و نه از رادیوی آویزان بر شاخه ی درخت انجیر
ترانه ای به گوش می رسد...
ناامیدی، شاید آن زمان باشد
که از نردبان چوبی پایین می آیی
و چشمانت از تعجب از حدقه بیرون می زند
و می بینی که خانه
بدون خش خش دمپایی های مادرت
غرق در سکوت و وحشت شده است،
و هیچکس نیست
که از صمیم قلب به او بگویی:
--: صبح بخیر!!!


■□■

شعر: ادریس علی
ترجمه: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR

زانا کوردستانی ارسال شده توسط
زانا کوردستانی


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن