زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

پرده اول:صبح روز تولد
یادمه یه باری میخواستم تولدم رو تو قبرستون بگیرم و اولین سالی هم بود که روز تولد با خانواده نبودم
جز یکی دونفر کسی نمی دونست که جفتشونم گفتن روز تولدته چرا انقدر عجیبی تو
راست میگفتن عجیبم اما دلیل خودمو داشتم

پرده دوم: یه مدت کوتاه قبل
من دندونام خیلی سالم بود همیشه و دکترم میگفت خوشبحالت جنسشون خیلی خوبه و برای اولین بار بعد از ۲۲ سال یکیشون خراب شده بود . درک رفتن جسم رو به زوال به مرور زمان و کم شدن توانایی و پیری و در انتها مرگ رو خیلی زیاد حس میکردم و فک کردم روز تولدم وقت خوبیه که کنار قرار ها با مرگ آشتی کنم و از زندگیم لذت ببرم

.
پرده سوم: راه افتاده بودم با چایی و کیکم و شمع تولد و شمع قبر برم و برای اولین بار تو عمرم گم شدم

پرده چهارم :
از یه آقایی آدرس قبرستونو گرفتم که گفت خیلی دوری و کلا اشتباه داری میری اما این بغل دوتا شهید دفنه گفتم میرم همینجا پس .
اونجا برای خواهر دوقلوم نامه تبریک و برای خود چند سال بعدم هم یه نامه نوشتم و گفتم اون موقع شاید موهاتم سفید باشه و بدنت هم تغییراتی کرده باشه که بخاطر چیزی به اسم نقص نیس. تو طی زندگی تجربیاتی به دست میاری و به کمال میرسی و با وجود هر تغییری از باقی مونده تواناییت استفاده کن و بخند
پرده آخر :
من اتفاقات رو ماورایی نمیکنم اما ازشون درس میگیرم. اون روز من بدنبال لذت بردن از زندگی بودم اما هدایت شدم به جایی که یکی برای لذت بردن دیگری از زندگیش گذشته. بهترین هدیه تولدم تا به امروز همین درس بود برای من
ستوده فلاح
ZibaMatn.IR

ستوده فلاح ارسال شده توسط
ستوده فلاح


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن