متن ستوده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ستوده
پرده اول:صبح روز تولد
یادمه یه باری میخواستم تولدم رو تو قبرستون بگیرم و اولین سالی هم بود که روز تولد با خانواده نبودم
جز یکی دونفر کسی نمی دونست که جفتشونم گفتن روز تولدته چرا انقدر عجیبی تو
راست میگفتن عجیبم اما دلیل خودمو داشتم
پرده دوم: یه مدت...
ما مثل دو رودیم که راهشان ز هم جداست
ما مثل خطوط موازی که وصالشان به انتهاس
..
ما دو کبوتریم ولی نه کنار هم درون یک قفس
یکی جلد دست اصغرو دیگری عاشق امام رضاس
....
ما همیشه در پی انتهای ماجرا و قصه ایم
کاش میگفت به ما...
ستوده ام خیال تو، خیال عاشقانه ات
به خلوت نگاه من ، دو چشم شاعرانه ات
به جان خود فشردمت ، بهار شد عصاره ات
برقص و جان بده تو با درخشش شبانه ات
ستوده
دوباره ماه را دیدم و دیوانه تر شدم
به یادتو افتادم ، با خود بیگانه تر شدم
من نمی گویم که آباد بودم قبل تو
ویرانه بودم و با دیدنت ویرانه تر شدم
ستوده
اما تو بمان !
وقتی همه رفته اند
وقتی کسی نیست که صدای قلبت را بشنود
وقتی همه دشمن شده اند
تو بمان و به من بیاموز صلح را رفاقت را عشق را
اما تو بمان
رفیق روز های روشنم
چه فایده ای دارد؟
پرنده باشی ،
بدون اجازه ی پرواز
بلبل باشی،
بدون اجازه ی خواندن
ابر باشی ،
بدون اجازه ی باریدن
رود باشی ،بدون اجازه ی رفتن
دانه باشی ،
بدون اجازه ی روییدن
باد باشی ،
بدون اجازه ی رقصیدن
غنچه باشی،
بدون اجازه ی شکفتن...
مثل سالهای دور ...:)
مثل روز هایی که در باغچه خانه میساختیم
شاید در نهادمان میدانستیم ماندن در نزدیکی شما بهتر است
مثل روز هایی که زیر پله یا زیر درخت دنبال گنج می گشتیم
شاید میدانستیم گنج واقعی در کنار شماست
مثل تمام روز هایی که ترشی آلوچه را...