درواقع رفتن های حقیقی،دریغ از وداع است…
یکهو چشمانت را باز میکنی و میبینی ،که دیگر کنار تو نیست!
دیگر،قرار نیست با او خاطراتی را بر بوم سپید پوش زندگی نقاشی کنی…
دیگر،قرار نیست قفل صندوق اسرار دلت را بر روی او بگشایی…
دیگر قرار نیست یا بخندی یا،بگریی
دیگر،قرار نیست تا دم صبح با تو از امید به زندگی دم بزنی…
دیگر همه چیز تمام است
بدون هیچ وداعی، بدون اندکی آمادگی…
از دستش میدهی
درست زمانی که فکرش را هم نمیکنی…
او تبدیل به قاب خاطره ای در کنجی از دیوار قلبت شده.
«الهه قائمی»
ZibaMatn.IR