زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

آرامشم بودی تو را گم کرده بودم
پلکی زدم، دیدم تویی بودونبودم

باران زد و عطر تو را پیچاند در شهر
فهمید باران، عاشق بوی تو بودم

از خاک ها سربرکشیدم، غنچه کردم
شعر قشنگ نوبهاری را سرودم

بی بادبانم، در مسیر صخره هایم
تو ناخدایی کن به دریای وجودم

نام تو شد ذکر لبان بی قرارم
پیچیده ای همچون دعا در تار و پودم

بغضی نشسته درگلوی ناشکیبم
باید گره از دردهایم می گشودم

گفتی حسادت میکنی!
باشد، قبول است!
من با تمام شهر، روی  تو  حسودم
.
باور نداری قصه ام را این هم امضا
تنها تویی تنها تویی بود و بودم

تیشه به دستم داده حالی تلخ وشیرین
فرهاد کوه بیستون. مرد صعودم

اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن