شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
آرامشم بودی تو را گم کرده بودمپلکی زدم، دیدم تویی بودونبودمباران زد و عطر تو را پیچاند در شهرفهمید باران، عاشق بوی تو بودماز خاک ها سربرکشیدم، غنچه کردمشعر قشنگ نوبهاری را سرودمبی بادبانم، در مسیر صخره هایمتو ناخدایی کن به دریای وجودم نام تو شد ذکر لبان بی قرارمپیچیده ای همچون دعا در تار و پودم بغضی نشسته درگلوی ناشکیبمباید گره از دردهایم می گشودمگفتی حسادت میکنی! باشد، قبول است!من با تمام شهر، روی تو حس...
آرامشم بودی تو را گم کرده بودمآرام گشتم تا تورا پیدا نمودمباران شدی بر روی گلبرگم چکیدی شبنم زده من عاشق بوی تو بودمتو قبله ومحراب دل بعد از خداییتو ناخدایی کن به دریای وجودمدر هر نفس نام تو شد ذکر،لبانمپیچیده ای همچون دعا در تار و پودم بغضی نشسته درگلویم از سر درد حالا که بر رویت در دل را گشودم!!!گفتی حسادت میکنی آری،درست استمن با تمام شهر، روی تو حسودم.باور نداری حرف من را ... این هم امضادیوانه عشق...
باورت کردم عزیزم تا که جانانت شدممثل مجنون همره کوه و بیابانت شدمهیچ میدانی چرا حال دلت خوب است وخوشمن دلیل اشتیاق و شور پنهانت شدم اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
من جهانم درمیان چشمهایت گم شدهیوسف چشمت چه شیرین حکمرانی میکند اعظم کلیابی-بانوی کاشانی...
طعم دوستت دارم ، از لب تو شیرین شد...
چه شیرین نشستی...به تخت وجودم......
تو همانی که می شودچای را کنارتبدون قند...شیرین نوشید...
پدر و مادر مثل قند هستندزنگیتو شیرین میکنن و خودشون تموم میشن...
درخت سیبمیوه سرخ وشیرینش راپس از در آغوش گرفتنمهدیه داد...
چه تلخ باشی چه شیرینمن از یک ذره ات هم نمیگذرم...
شروع عشق شیرین است، بعدش دردسر دارد...
بهانه که تو باشیشبم میشود شیرین ترین ️️️...
لا به لا سیبهم ترش هم شیرین دفتر شاعر...
تلخ شدطعم شیرین شعرهایمافتاد شکستفنجان سفید گل مشکی...
سیب پیوندیمیوه هایش ترش و شیرین...آلبوم قدیمی...
هزار تلخ بگوییهنوز شیرینی...
به اتفاقخوابیده ایمشغال داردخربزه ی شیرین را می خورد...
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،بدان که زندگی می کنی …...
زادروزت شیرین ، پرعشق و نورآفرین باد....
میلاد تو شیرین ترین بهانه ایستکه می توان با ان به رنج های زندگی هم دل بست…....
شیرین تر از آنی که بگویم عسل هستی...
تو همانی که می شود چای را کنارت بدون قند...شیرین نوشید...