بشکن بشکن
باز آبان شد که گرمای تنت را حس کنم
نقش گل در انحنای دامنت را حس کنم
هر سحر از کوچه باغ شهرک دلدادگی
عطر یاس و ارغوان و سوسنت را حس کنم
در فضای آسمان سرد شب های خزان
اختران عاشق چشمک زنت را حس کنم
هیچ فصل مثل پاییزان مرا باور نداشت
تا که چای مرزه و آویشنت را حس کنم
آمدی تا هر شب از سرمای پشت پنحره
شعله شومینه های روشنت را حس کنم
زیر نور چلچراغ و چرخش آیینه ها
آستین غرق نور ساتنت را حس کنم
مهر و آبان مهربانی را تداعی می کند
تا که با اذر شکوه گلشنت را حس کنم
بین رقص برگ و باران و سماع شاخه ها
لحظه های ناب بشکن بشکنت را حس کنم
♤♤♤
ZibaMatn.IR