دلبر عشق چه افسون و نوایی دارد
هر نظر بر دل ما رنگ و صفایی دارد
چشم او مست و خمار است و به هر گوشهٔ آن
نقش هر راز نهان، جلوه و جایی دارد
خنده اش صبح بهاری است به باغ دل ما
هر گل از باغ لبش بوی صفایی دارد
زلف او چون شب یلداست که در پیچ و خمش
قصهٔ عشق به هر تار، نوایی دارد
هر قدم با دل شیدا به رهش می سپرم
که به هر گام دلم شور و نوایی دارد
عشق او شعله ور است و به هر شوق و امید
در دل عاشق خود سوز و نوایی دارد
هر که با مهر به سوی دل او پرواز کند
در دلش عشق و وفا عشق و نوایی دارد
سایه اش بر دل ما چون که بیفتد هر دم
دل به هر سایهٔ او شور و هوایی دارد
هر که با عشق به راهش قدمی بردارد
در دلش روشنی و نور خدایی دارد
دلبر عشق چه افسون و نوایی دارد
هر نظر بر دل ما رنگ و صفایی دارد
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR