در دل شب ماه تابان بزم جان ع...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- در دل شب ماه تابان بزم جان ع...
در دل شب، ماه تابان، بزم جان عشق را
می سراید نغمه ای خوش، در نهان عشق را
چشم مستش چون شرابی، دل ز خود بی خود کند
می برد با خنده ای او، هم عنان عشق را
قصه ی لیلی و مجنون، در کجا پایان گرفت؟
هیچ کس نشنیده جز او، راز آن عشق را
با نگاهی گرم و روشن، می زند بر قلب ما
آتش شوقی که سوزد، دودمان عشق را
در هوای او پریشان، عقل از سر می رود
کیست تا دریابد اینک، آسمان عشق را؟
گرچه دور از دسترس، چون آرزویی در دل است
هر دلی در خواب بیند، داستان عشق را
بر فراز کوه و صحرا، جستجو دارد دلم
تا بیابد در میان، گنج نهان عشق را
موج دریا بی قرار است، در پی آن گوهر ناب
کیست تا برگیرد از عمق، لؤلؤان عشق را؟
عاشقان در راه او، چون شمع سوزان می روند
می نوردند با قدم ها، کاروان عشق را
در دل خاکستر غم، شعله ای پیدا شود
گر بسوزد هرچه باشد، استخوان عشق را
مهدی غلامعلی شاهی