در دل شب های تار، یاد تو چون ماهتاب
می درخشد بر دلم، همچو نوری بی حساب
چشم مستت چون شراب، دل ز کف برده زود
در نگاهت غرق شدم، بی خبر از هر عتاب
زلفت افشان در نسیم، همچو ابری در بهار
دل به شوق دیدنت، بی قرار و بی شتاب
عشق تو در جان من، همچو شعری دلربا
هر غزل با یاد تو، می شود زیبا و ناب
با تو هر لحظه بهار، در دل من می دمد
عشق تو در جان من، همچو عطری در گلاب
در خیالم با توام، هر نفس در کوی عشق
دل به دستت داده ام، بی نیاز از هر جواب
این غزل را با امید، در دل شب ها سرود
تا که شاید روزی آید، عشق تو بر دل بتاب
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR