در دل شب، ماه تابان، می زند بر آب نقش
می نویسد بر سر هر موج، قصه ی بی تاب نقش
چرخ گردون را به بازی، می برد دست جنون
می کشد در آسمان ها، نقش های بی حساب نقش
هر که در راه فنا، از خود گذر دارد به جان
می زند بر صفحه ی دل، با قلمی پرشتاب نقش
در دل سنگین کوه، عشق فرهاد است و بس
می نویسد با تیشه، بر دل صخره ی ناب نقش
ناله ی عاشق به گوش، می رسد از هر طرف
می کشد بر دل صیاد، با غم و اشک و عتاب نقش
در بیابان خشک دل، سبزه ی امید روید
می زند بر خاک تیره، با سر انگشت خواب نقش
هر که بر موج زمان، خانه ی امید بست
می نویسد بر سر آب، با قلمی نایاب نقش
در نگاه بی نهایت، چشم دل را باز کن
می زند بر دفتر جان، با قلمی بی حجاب نقش
هر گره در کار دل، با صبوری وا شود
می کشد بر باده ی گلگون، با لب جام شراب نقش
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR