در هوای عشق جانان می سپاری دل...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- در هوای عشق جانان می سپاری دل...
در هوای عشق جانان می سپاری دل به راه
می کنی در راه دنیا، جان خود را بی گناه؟
چیست دنیا جز سرابی بی ثبات و بی قرار؟
می فروشی گوهر دل را در این بازار آه؟
در بیابان هوس بی رهرو و بی راهی است
نیستی در فکر فردا، ای دل غافل ز راه؟
هیچ قفلی نیست که بگشاید جز آه نیمه شب
مانده ای در بند غفلت، این چنین حیران و چاه؟
عقل را با مهر دنیا در نمی آمیزد کسی
می کنی از بهر سیم و زر، دل و ایمان به راه؟
هیچ میزانی در این بازار جز انصاف نیست
گوهر خود را نمی سنجی به این میزان و گاه؟
از بصیرت نیست گوهر را بدل کردن به خاک
آبروی خویش می ریزی برای نان و جاه؟
خنده کردن رخنه در قصر حیات افکندن است
می شوی از هر نسیمی همچو گل خندان و ماه؟
آدمی را اژدهایی نیست چون طول امل
بی محابا می روی در کام این ثعبان و راه؟
نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن
می خوری خون از برای نعمت الوان و جاه؟
مهدی غلامعلی شاهی