یک دست کم بود میان شلوغیِ شب...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

یک دست کم بود
میان شلوغیِ شب
دست هایی دیگر در آورد
برای اجازه از چشم های خدا
برای آنکه اشاره کند به تخته سیاهِ آسمان
به رنگین کمانی که رنگش مثل گچ سفید
به ابری که پاک می کند حروفِ آفتاب را
به قرصِ ماهی که پنهانی می جود
ویرگول ویرگول ویرگول والیوم
و به کبوتری غریب
که نوشته می شود
خوانده نمی شود
«آرمان پرناک»

ZibaMatn.IR
آرمان پرناک
ارسال شده توسط
ارسال متن