در دل شب، ماه تابان می زند بر بام ما
نور عشقش می درخشد بر سرای خام ما
آسمان با اخترانش، قصه گو از عشق شد
چشمک آن ستاره ها، پیغام دارد کام ما
گل به گلشن می زند لبخند از شوق وصال
عطر یارش می برد دل را به سوی شام ما
آبشاران در خروش از شوق دیدار رخش
موج دریا می زند بر صخره های رام ما
باد صبا با نوازش می برد پیغام دل
تا که شاید برساند عشق را بر دام ما
شمع در محفل ز نورش می زند آتش به دل
سوز عشقش می سوزاند قلب آرام ما
در بهار عشق، گل ها رنگ تازه می زنند
سبزه زاران می نمایند جلوه ی ایام ما
چشم مستش قصه گو از رازهای دل شود
نور چشمانش چراغی بر شب و ایام ما
در ره عشقش فدا شد هر که بود از عاشقان
عاقبت این عشق باشد مرهم آلام ما
عشق او را در دل و جان جاودان داریم و بس
تا که باقی ست این جهان، باشد همین پیغام ما
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR