ناله من می زند بر دل ز غم آهنگ را
گریه من می کشد از چشم، خواب رنگ را
شمع امیدی که سوزد در شب تاریک دل
می کشد از نور خود، ظلمت و تاریک سنگ را
آسمان عشق و دل، بی پرده از رازها
می نماید در دل شب، ماه و مهتاب و زنگ را
بی نیازی از طمع، در باغ دل، سرو و بید
می کشد از عمر کوتاه، عقده و نیرنگ را
گنج عشق از دل من، دور نمی گردد هیچ
می نوازد از لبانم، شعر و آهنگ و چنگ را
در دل شب، نور صبح، چشمک زند بر جهان
می برد از دست غم، خواب و خیال جنگ را
راز دل را می نویسم بر ورق های سپید
می کشم از لحن خود، نغمه و آهنگ را
آرزوهایم چو گل، در دل شب می شکفد
می کشد از دل من، غم و غصه و ننگ را
در دل من، عشق تو، چون کوکب بخت من
می کشد از چشم من، خواب و خیال تنگ را
در هوای عشق تو، پر می کشم تا بهار
می کشم از دل خود، غصه و درد و زنگ را
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR