در دل شب، ماه تابان می زند بر بام ها
چشم من در خواب و رؤیا، می نگارد شام ها
ابرها در آسمان، چون نقش های بی نهایت
می کشند بر پرده دل، طرح های خام ها
باد با نغمه سرایی، می برد دل را ز خویش
چون کلامی دلنشین، در گوش جان آرام ها
جلوه گل در بهاران، می زند بر جان شرر
چون شرابی در قدح، مستی دهد ایام ها
عشق را در عمق دل، چون گوهری باید نهان
تا که روزی بشکفد، با عطر گل در جام ها
راز دل را با نسیم صبحگاهی کن بیان
تا که برساند پیام عشق را بر بام ها
در غم هجران تو، دل می سوزد چون شمع
اشک چشمم می چکد بر دفتر و بر خام ها
در دل شب های تاریک، نور امیدی بجوی
تا که روشن گردد این دل، با فروغ شام ها
در مسیر زندگی، عشق را باید شناخت
تا که یابیم در دل خود، گوهر آرام ها
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR