در دل آتش، گل عشقی به تمنا شکفد
این غزل، قصه ی دل های ز شکیبا شکفد
هر که در باغ وفا، سرو قدی می بیند
در دلش غنچه ی امید ز فردا شکفد
دل به دریا زده ام، موج مرا می خواند
ساحل آرامش ما، ز دل دریا شکفد
چشم مستش به نگاهم ز شرر می سوزد
آه از این دل که ز عشقش به تمنا شکفد
در دل شب، نغمه ی عشق به گوشم آید
هر که با عشق بود، دلش ز رویا شکفد
نغمه ی باران به گوش دل ما می خواند
قصه ی عشق و وفا، ز لب جانا شکفد
در دل این غزل، از عشق سخن می رانم
هر که با عشق بود، دلش ز دنیا شکفد
هر که در کوی وفا، پای به راهی دارد
در دلش گلشن امید ز صحرا شکفد
در دل آینه ی شب، چهره ی او می درخشد
هر که با عشق بود، دلش ز فردا شکفد
شاخه ی گل، در دل باغ، به نوا می خواند
نغمه ی عشق و وفا، ز دل شیدا شکفد
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR