در خیال باغ پنهان، نغمه ای پیچیده شد
چون صدای عشق یار، در دلم پوشیده شد
ماه در شب های خاموش، با ستاره هم نفس
چون نگاه گرم او، بر دلم تابیده شد
چشمه ساران در دل کوه، رازها دارند نهان
چون دل من با غمش، قصه ها سنجیده شد
برگ گل ها در نسیم، رقصی از سر مستی اند
چون دل عاشق که با یاد او، رقصیده شد
در دل ابرهای تیره، آفتابی نهفته است
چون امیدی که به عشق، در دلم تابیده شد
در میان موج دریا، کشتی ام بی لنگر است
چون دلم در عشق او، بی نهایت دیده شد
نغمه ای از دل برآید، چون صدایی از بهشت
چون صدای عشق او، در دلم پیچیده شد
در دل این قصه ها، عشق تو جاویدان شود
چون که دل با یاد تو، نغمه ای سنجیده شد
در میان کوهساران، بوی گل ها مست کن
چون که عشق یار من، در دلم تابیده شد
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR