در سپهر سرمدی سودای سیمرغی سر...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- در سپهر سرمدی سودای سیمرغی سر...
                        در سپهر سرمدی، سودای سیمرغی سرشتم  
وز نهان نیستان، نوای ناشنیده برنوشتم  
جام جم جلوه جوید، جان جهان جویای جانان  
کز کرانه ی کهکشان، کیمیای کیش کشتم  
غیب گلشن غنچه ی غم، غرق غوغای غزل شد  
فصل فریاد فلک را، فارغ از فردا نوشتم  
بحر بی پایان بودن، بال و پر بخشید بر من  
تا به تاراج تجلی، تار تن را وانهشتم  
مشرق مستی و مینا، مهر مه رویان مپرسید  
زان که زنجیر زمان را، زیر پا زار انگاشتم  
لوح لاهوتی لبالب، لمعه ی لیلای لب شد  
سِرّ سرمد را سراسر، ساغر ساغر سرشتم  
عرش عشق و عالم عرفان، عین عطر عنبرین شد  
چون چکاد چرخ چارم، چتر چوبین برفراشتم  
خیمه ی خورشید خاور، خط خطا خواند خیالم  
دفتر دیرینه ی دل، دم به دم از نو نگاشتم  
رمز رندی را رقم زد، راز رویای رهایی  
بزم باقی برپا کردم، بیخودی را باده گشتم  
قاف قدسی قصه ی قلبم، قرین قرب قدر شد  
نقش نیستی نقش بستم، نور هستی برنگاشتم  
مهدی غلامعلی شاهی
                    
