در آتش هجر تو، شد خاکستر پروانه ام
از شوق وصل رویت، افروخته کاشانه ام
چون ابر نوبهاری، اشکم به رخ می چکد
در باغ غم نشسته، چون بید بی جوانه ام
آیینه دار حُسنت، گشته است چشم تَرم
در هر نگه، هزاران تصویر جاودانه ام
از تار مویت ای مه، زنجیر دل بباف
کز عقل و هوش خویش، آواره ی زمانه ام
در کوی عشق، رندم، مست از شراب وصلت
سرمست و بی خبر از، هشیار و از فرزانه ام
چون نی، نوای عشقت، از سینه برکشیدم
در بزم غم، نشسته با ساز و با چغانه ام
از چشم مست تو، صد فتنه در جهان است
من کشته ی نگاهت، افتاده در میانه ام
گر تیر غمزه ات را، بر سینه می نشانی
بگشای کمان ابرو، من مرغ آشیانه ام
در گلشن خیالت، چون بلبلی اسیرم
هر دم به یاد رویت، خوانم غزل ترانه ام
ای ماه آسمانی، بر خاک ره گذر کن
تا بوسه ای زنم بر، آن پای شاهانه ام
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR