سبابه ام را بر شیشهجایِ بینیِ سرخِ کودکی اممی گذارمتوقد کشیده بودیهمانطور که غم هایمنه!دست بر نمی دارمنمی توانم بردارم!بر می دارم پنجره راو پُر می کنم با آنچهارخانه های خالیِ پیراهنمشاید اینگونهبه هم بیاییم...«آرمان پرناک» ZibaMatn.IR